پیادهروی سریع برای قلب مفید بهشمار میرود. قلب یک ماهیچه است و هر عاملی که خون را در یک ماهیچه سریعتر به جریان درآورد به حفظ وضع مطلوب آن کمک میکند؛ اما پیادهروی منظم به طرق دیگری نیز برای قلب مفید است، فشار خون را پایین میآورد و به این ترتیب به کاهش فشار وارد بر سرخرگها کمک میکند. بهعلاوه، میزان کلسترول HDL (کلسترول مفید) را در خون بالا میبرد. حتی در ظاهر، چسبندگی خون را کاهش میدهد و از این رو احتمال لختهشدنهای ناخواسته خون را پایین میآورد. تمام اینها در مجموع سبب کاهش 50 درصدی خطر بروز حمله قلبی میشود.
پیاده روی توانائی های محیر العقول شما را افزایش می دهد. لذا وقتی من پیاده روی می کنم یا بعد از جلسات برای جمع بندی دقایقی پشت میز می نشینم به اهداف و برنامه های وقت گیر و مسائل پیش آمده و دستاوردهای انبوه و تحت تاثیر فکر می کنم فی البداهه نکاتی جدید و جزئی در levelهای بالاتر به ذهنم خطور می کند که با کاغذ و خودکاری که همیشه به همراه دارم آن را یادداشت میکنم و به بعد موکول نمی کنم چرا که اجرای امور را بر من آسان می کند.
به این حرکت back slash گفته می شود که شما در حال حرکت هستید و هر از گاهی به عقبه و برنامه های استراتژیک و اهداف گذشته و آینده خودتون فکر می کنید و هر آنچه در راستای تثبیت و پیشرفت و حتی جلوگیری از پسرفت آن وجود دارد بر روی کاغذ به رشته نگارش در می آورید تا اجرای آن را آسان کرده باشید.
شالوده این حرکت باعث افزایش اعتماد به نفس و حفظ قدرت شما و در نهایت سایر مزایای ایده آل خواهد شد که در نگاه به آینده مثمرثمر خواهد بود.
من چند سال قبل در فضای مجازی خطاب به کلیه مسئولین شرکت ها و ادارات توصیه کردم که برای اهدای جوایز و حالا قرعه کشی مثل پیاده روی های خانوادگی هفتگی بجای اهدای مثلا خودرو، 100 تا دوچرخه تهیه بشود. چون 1.سنگ بزرگ علامت نزدن است.2.شما با این کار باز استفاده از ماشین را پیشنهاد می کنید.3.همه سنین در این مقوله مهم شرکت خواهند کرد.
چرا که دوچرخه اگر در برنامه گنجانده شود آلودگی های صوتی و محیطی کاسته می شود و همه افراد مصمم به استفاده از دوچرخه می شوند. بیماری هایی که الان در جامعه دیده می شود که برای رفع آنها همایش ها و کنگره ها برگزار می شود کم می شود یا در چارجوب بهتری سازماندهی می شود و یا اهداف کلان و استراژیک تری را می توان دنبال کرد و به دنبال پررنگ کردن آن بود.
همچنین وضع رجوع مردم به بیمارستان ها و درمانگاه ها قطعا کاهش قابل توجه و محسوسی داشت.
علی ای حال پیاده روی یکی از ساده ترین کارها برای حقظ تناسب و دستیابی به اکثر اهداف مورد نظر زنجیره وار و فاکتورهای چالش برانگیز را در ساختاری متمرکز برای ما ایجاد می کند.
من از چیزی بنام دوباره کاری صحبت می کنم و لازمه پیشگیری این کار در راستای حل آن عادت به سحرخیزی در روز های کاری و تعطیلی وتداوم آن را به عنوان مهمترین آرگومان اعلام و البته پیشنهاد می کنم.
به جرئت می توان چنین بیان داشت این قضیه رابطه تنگاتنگی با اهداف بلندمدت فردی دلخواه و اهداف سازمانی منعطف در تمام شئون شخصیتی؛ و مسلما سلامت مادام العمر را تحت الشعاع قرار خواهد داد و ما را در مسیر حرکت در جاده موفقیت و برنامه های مدون توسعه فردی و اجتماعی که از کنار آنها با بی تفاوتی رو به ناراحتی گذر می کنیم با جذب انرژی فراتحلیلی متمایل تر خواهد کرد.
گاهی اوقات سر زدن به کتابفروشی های میدان انقلاب برایم غم انگیز است: مغازه های بی رونق و مشتریان بی رمقی که نمی دانند به دنبال چه می گردند.
کسانی که به توصیه و یا اجبار اساتید خود، به انقلاب می آیند تا کتابی را تهیه کرده و بخوانند.
کسانی که «کتاب خواندن» برایشان، یک شغل است. شش تا ده سال این کار را انجام می دهند تا «فارغ التحصیل» شوند.
بگذریم…در خیابان انقلاب به این آگهی ها مواجه شدم: با قیمت ارزان، برایتان پایان نامه می نویسند: مدیریت و اقتصاد، ادبیات فارسی، مقاله ISI، بی آنکه زبان بدانی، ترجمه کنی و این خیلی بد هست
بی آنکه سیاست و اقتصاد بفهمی، و مقاله هایی در آن حوزه داشته باشی، آنهم در سطح ژورنال های بین المللی. کافی است پول داشته باشی آنهم نه زیاد، بلکه به نرخ دانشجویی !!
غافل از اینکه این مقالات یک ریال هم ارزش پژوهشی ندارد و از پژوهش های دسته چندم به شمار می رود.
کمی که بیاندیشیم با واژه سرقت ادبی کم و بیش آشنایی داریم و همه ما هم از عواقب آن آگاهیم؛ لذا در حد شنیدن کفایت می کند.چون نمی خوام در مورد این قضیه ی مفصل صحبت کنم از کنارش می گذرم.
از امروز وقتی میوه فروش همسایه به هر کس که کت و شلوار پوشیده «دکتر» و آنها که اسپورت می پوشند را «مهندس» صدا می زند نمی خندم! او جامعه را بهتر می شناسد.حتماً او هم می داند که هزینه ی دکتر و مهندس شدن، گرفتن یک تاکسی به مقصد میدان انقلاب است.
من احساس خفگی می کنم از اینکه این چیزها در جامعه ما دیده می شود و من را لال می کند البته باید بدانید که اهمال کاری و تقلب ابدا چیز قشنگی نیست و خارج از مصالح نظام بوده و از مصادیق نان حرام به شمار می رود لذا نه تنها من بلکه خیل عظیمی از افراد متعهد به شدت با این قضیه فاجعه بار مخالفیم.
مهم بار علمی است. اینکه در هر شرایطی بتوانید از علمتان استفاده کنید و منتظر افق های روشن زندگیتان باشید.
پیاده سازی این مقوله در زندگی بشر امروز قطعا مزیت و منفعت است،
اینکه بدانید این علم آسان بدست نمی آید نصف راه را آمده اید.اینکه باید خوابتان را کم کنید اولین قدم برای پا گذاشتن در مسیر توسعه و پیشرفت و بهبود فردی است، اما باید بدانید همه چیز به نفع خودتان هست و میتواند نقش شما را در ساختن جامعه آباد با کوله باری سنگین پررنگ تر کند.
موفقیت یک فرآیند است و به یک برنامه مدون نیاز دارد، برنامه روزی با برنامه ریزی فرق دارد. زندگیتان را هدر ندهید و تلف نکنید تا احساس امنیت کنید.
تلاش کنید،تلاش کنید و تلاش کنید تا در مسیر موفقیت خیلی به جلو پیش بروید آنگاه نتایج متفاوت آن را می بینید و بدانید که این افتخاری است که نصیب هر کسی نمی شود.
جاده موفقیت منتظر روح سبکبال شما خواهد ماند و و من از هم اکنون خبرهای ده سال آینده را هوشمندانه می دانم و به شرط قید حیات شاهد حضور افتخارآمیز نک تک جوانان این مرز و بوم در سکوی اقتدار کشور عزیزمان ایران خواهم بود.
در پرتلاطم ترین روزهای سخت و دشوار زندگی که همه ما برای رشد و ترقی فردی و اجتماعی در دو بعد خانواده و اجتماع در حال تلاش و کوشش هستیم توجه به چندین قضیه برای ما می تواند چراغ راه قرار گیرد:
تلاش برای کسب روزی حلال در وهله اول می تواند ما را از شدید ترین و سخت ترین گذرگاه ها عبور دهد و همچنین ما را به سمت و سوی خوبی سوق دهد.
توجه به رشد و پیشرفت و توسعه همگان می تواند ما را در مسیر سبز آتی که با سراسر شور و شعف همراه است کمک کند و ما را از اثرات مخرب حضور در اجتماع حفظ نماید.
توجه به پیشرفت و آبادانی کشور می تواند ما را با تعداد کثیری از افراد جامعه همسو کند و اولتیماتومی برای دشمنان این کشور و این نظام باشد.
افزایش علم و دانش و بار علمی می تواند ما را با مشکلات و راه حل های درست و بهینه آن آشنا کند؛ این پیروزی باشکوهی است که طبعا نصیب هر کسی نمی شود.
یک نکته ای رو که دوست دارم برای قشر جوان جامعه به عنوان چندصدمین فرد تکراز کنم این هست که زندگی خودشون رو آنقدر بهبود ببخشند که دیگران تحت تاثیر قرار بگیرند و از شما به عنوان یک الگوی بارز که توانسته است به پیشرفت های هرچند کوچک دست یابد بپرسند چی شد که به اینجا رسیدی؟! و شما بگویید:افزایش اندوخته های علمی
ما آدما، آدمای جالبی هستیم. هیچوقت دوست نداریم از لحظه استفاده کنیم و علاقه داریم با هر چیز قشنگی عکس یادگاری بگیریم و بعد ها از دیدن اون عکس ها لذت ببریم.
18 ام مهرماه 96 بود:
خونه بابام خواب بودم که خواب دیدم در یک جلسه ای هستیم که رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای در لباس همیشگی روحانیتشون در حال سخنرانی هستند.
اومدم یه لحظه بیرون برای تنفس؛ با یه فردی که برام غریبه بود در حال تحلیل و مطالبات خاصه سخنان رهبر معظم انقلاب بودیم که یه فردی رو در لباس رزم در کنار پنجره دیدیم.
اومدم در کنارشون ایستادم دیدم مقام معظم رهبری هستن که در لباس رزم هستن.
گفتند چی کار می کنید؟
گفتم داشتیم در مورد صحبتای حضرتعالی در داخل جلسه باهاشون حرف میزدم، یکهو حواسم جمع شد و دیدم فقط من کنار ایشون قرار دارم، خیلی خوشحال شدم.
چون در لباس رزم بودن به درجه نظامی صداشون کردم و گفتم سردار اجازه میدین با هم عکس بگیریم و وقتی گفتند باشه خوشحالتر شدم.
بعد دنبال کسی بودم که بیاد از این لحظه مهم از ما عکس بگیره...یکهو دیدم ایشون مخالفت کردند و گفتند الان که نه باشه بعد؛ دیگه منم گفتم باشه چشم و بعد باز به داخل جلسه رفتیم.
تکمله:ما سربازها باید ناراحت باشیم وقتی فرمانده مون در لباس رزم به میدون بیاد چون یعنی کمکاری کردیم.
چه قبول کنید و چه قبول نکنید، بسیاری از مدیران به طور رسمی آموزش مدیریت ندیده اند و برای انها مدیریت تنها به دیده ها و شنیده های شان ختم می شود.
مدیر که می شوید حقوق تان بالا می رود اما مشکلات و بحران های فراوانی به سمت شما سرازیر می شود که شما باید آنها را حل کنید. بنابراین ضروری است که آموزش ببینید و مدام یاد بگیرید.
البته این نوع انتصابات در اغلب کشورهای دنیا مرسوم است با این تفاوت که به آموزش فرد در بحث مدیریت اهمیت ویژه ای می دهند. ولی در ایران اکثر افراد خودشان را مدیر می دانند که سلیقه ای و به صورت سعی و خطا دست به اقدامات بسیاری می زنند و نتایج آنها مشکلات بسیاری بوجود می آورد. اما شما اینطور نباشید
بپذیرید که باید مدیریت صحیح و علمی را بیاموزید. بپذیرید که باید از افراد موفق تر و توانمندتر بیاموزید، بنابراین یک یا چند الگوی خوب برای خودتان انتخاب کنید و از آنها بیاموزید.
بیاموزید تا هر روز موفق تر عمل کنید. و این اولین قدم برای مدیر شدن است.
بی سوادی دوگونه است: بی سوادی سیاه و بی سوادی سفید
بی سوادی سیاه:
شکلی از بی سوادی است که در نخستین نگاه ، دیده می شود. اینکه چه کسی نمیتواند اسم خود را روی برگهی کاغذ بنویسد یا تابلوی یک خیابان را بخواند ، ارزان ترین نوع بی سوادی است، که میتوان با آن مبارزه کرد.
اما موضوع هراسناک در جوامعبی سوادی سفید است:
کسانی که در ظاهر توانایی خواندن و نوشتن دارند ، هر روز در فضای حقیقی و مجازی ، مینویسند و حرف میزنند...
کسانی که انبوهی از مدارک آموزشی و درجات و گواهینامهها را در کیف خود جابجا می کنند اما هنوز در سادهترین تعامل ها و ارتباط ها و خوانش و نگارش کلمات دچار چالش های جدی هستند و ذهنشان از موهومات و شبه علم پر است...
این شکل از بی سوادی "بی سوادی سفید" است چرا که در نگاه اول، دیده نمیشود.این بی سوادی به سادگی قابل سنجش نیست و در آمارها ثبت نمیشود.این نوع بی سوادی ، وقتی با انواع مدارک رنگارنگ دانشگاهی، تایید و تقویت شود، ندانستن مرکب را باعث میشود.حالا فرد به ابزارهایی جدید برای تقویت بی سوادی خود و دفاع از باورهای نادرست خود مجهز گشته است و متاسفانه درد امروز جامعه ما از نوع بیسوادی سفید است...
یک نکته دیگه هم لازمه یادآوری کنم که فردی مدرک می گیره و با مدرک گرفتن به مطالعه اش پایان میده و یا کمتر دانسته های علمی و عمومیشو به روز میکنه که در کمال ناباوری باید بگم این چنین فردی با یک فرد بی سواد در بلندمدت هیچ فرقی نداره.
طبق بخشی از اصل 43 قانون اساسی ایران، برنامه اقتصادی کشور و شکل، محتوا و ساعات کار چنان باید تنظیم شود که هر فردی علاوه بر تلاش شغلی، فرصت کافی برای خودسازی معنوی و سیاسی و اجتماعی و افزایش مهارت را داشته باشد.
در بزرگراه زندگی،*راهت*راحت نخواهد بود .
هر چاله ای،*چاره ای*به تو خواهد آموخت.
تنها راه به وجود آوردن تغییرات مستمر در زندگی، داشتن یک هدف درازمدت است.
برای جلوگیری از پسرفت،*پس*باید رفت.
لذا خوب بودن خود را منوط به خوب بودن دیگران نکنیم و همچنین بد بودن خود را به علت بد بودن دیگران توجیه نکنیم.ما آیینه نیستیم؛انسانیم.
آیا خاطرمان هست که...شکر نعمت،*نعمتت*افزون کند.
و اما این نکته رو همیشه به خاطر بسپرید که *در صورتی می توانید وجهه خود را حفظ کنید و قوی و قدرتمند ظاهر شوید که احساسات منفی دیگران را با رفتار منفی جواب ندهید.
یعنی اگرچه ممکن است حرکت اولیه مقادیر هنگفتی انرژی مصرف کند؛ ادامه حرکت، انرژی به مراتب کمتری نیاز دارد.